تاریخچه کاشی و سرامیک
كاشي و سراميك از قديميترين ساختههاي دست بشر ميباشد. فراواني مواد اوليه و سهولت ساخت توليد باعث شده است تا اشياء سراميكي از قديميترين يافتههاي انسانهاي نخستين باشد.
صنعت كاشيسازي و كاشيكاري كه بيش از همه در تزيين معماري سرزمين ايران، و به طور اخص بناهاي مذهبي به كار گرفته شده، داراي ويژگيهاي خاصي است.
اين هنر و صنعت از گذشته بسيار دور در نتيجه مهارت، ذوق و سليقه كاشيساز در مقام شيئي تركيبي متجلي گرديده، بدين ترتيب كه هنرمند كاشيكار با كاربرد و تركيب رنگهاي گوناگون و يا در كنار هم قراردادن قطعات ريزي از سنگهاي رنگين و بر طبق نقشهاي از قبل طرح گرديده، به اشكالي متفاوت و موزون از تزيينات بنا دست يافته است. طرحهاي ساده هندسي، خط منحني، نيم دايره، مثلث، و خطوط متوازي كه خط عمودي ديگري بر روي آنها رسم شده از تصاويري هستند كه بر يافتههاي دورههاي قديميتر جاي دارند، كه به مرور نقشهاي متنوع هندسي، گل و برگ، گياه و حيوانات كه با الهام و تأثيرپذيري از طبيعت شكل گرفتهاند پديدار ميگردند، و در همه حال مهارت هنرمند و صنعت كار در نقش دادن به طرحها و هماهنگ ساختن آنها، بارزترين موضوع مورد توجه است.
اين نكته را بايد يادآور شد كه مراد كاشيگر و كاشيساز از خلق چنين آثار هنري هرگز رفع احتياجات عمومي و روزمره نبوده، بلكه شناخت هنرمند از زيبايي و ارضاي تمايلات عالي انساني و مذهبي، مايه اصلي كارش بوده است. مخصوصاً اگر به ياد آوريم كه هنرهاي كاربردي بيشتر جنبه كاربرد مادي دارد، حال آن كه خلق آثار هنري نمايانگر روح لطيف انسان ميباشد.
هنر كاشيكاري، تركيبي از خصايص تجريدي و انفرادي اشياء و رنگهاست، كه بيننده را به تحسين ذوق و سليقه و اعتبار كار هنرمند در تلفيق و تركيب پديدههاي مختلف وادار ميسازد. تزئينات كاشي بر روي ستونهاي معبد العبيد در بينالنهرين باقي مانده از سالهاي نيمه دوم هزاره دوم ق.م. نشانگر اولين كاربرد هنر كاشيكاري در معماري است. اين شيوه تزييني كه با تركيب سنگهايي الوان و قراردادن آنها در كنار يكديگر و با نظم و تزئيني خاص و همچنين با استفاده از اشياء رنگين مانند صدف، استخوان و ... ترتيب يافته، بيشتر شبيه به شيوه موزاييكسازي است تا كاشيكاري، كه به هر حال اولين تلفيق اشياء الوان تزئيني است كه با نقوش مختلف هندسي زينت بخش نماي بنا شده، و پايهاي جهت تداوم هنر كاشيكاري به خصوص نوع معرق آن در آينده گرديده است. همچنين اولين تزئينات آجرهاي لعابدار و منقوش نيز بر ديوارههاي كاخهاي آشور و بابل به كار گرفته شده است.
در ايران مراوده فرهنگي، اجتماعي، نظامي، داد و ستدهاي اقتصادي و رابطه صنعتي، گذشته از ممالك همجوار، با ممالك دور دست نيز سابقه تاريخي داشته است. اين روابط تأثير متقابل فرهنگي را در بسياري از شئون صنعتي و هنري به ويژه هنر كاشيكاري و كاشيسازي و موزاييك به همراه داشته، كه اولين آثار و مظاهر اين هنر در اواخر هزاره دوم ق.م. جلوهگر ميشود. در كاوشهاي باستانشناسي چغازنبيل، شوش و ساير نقاط باستاني ايران، علاوه بر لعاب روي سفال، خشتهاي لعابدار نيز يافته شده است.
فن و صنعت موزاييكسازي يعني تركيب سنگهاي رنگي كوچك و طبق طرحهاي هندسي و با نقوش مختلف زيبا در اين زمان به اوج ترقي و پيشرفت خود رسيده كه ساغر بدست آمده از حفريات مارليك را ميتوان نمونه عالي و كامل آن دانست. اين جام موزاييكي كه از تركيب سنگهاي رنگين به شيوه دو جداره ساخته شده از نظر اصطلاح فني به «هزار گل» معروف است و از لحاظ كيفيت كار در رديف منبت قرار دارد.
تزئينات به جاي مانده از زمان هخامنشيان حكايت از كاربرد آجرهاي لعابدار رنگين و منقوش و تركيب آنها دارد، بدنه ساختمانهاي شوش و تخت جمشيد با چنين تلفيقي آرايش شدهاند، دو نمونه جالب توجه از اين نوع كاشيكاري در شوش به دست آمده كه به «شيران وتيراندازان» معروف است. علاوه بر موزون بودن و رعايت تناسب كه در تركيب اجزاء طرحها به كار رفته، نقش اصلي همچنان حكايت از وضعيت و هويت واقعي سربازان دارد. چنان كه چهرهها از سفيد تا تيره و بالاخره سياه رنگ است، وسايل زينتي مانند گوشواره و دستبندهايي از طلا در بردارند و يا كفشهايي از چرم زرد رنگ به پا دارند. از تزئينات كاشي همچنين براي آرايش كتيبهها نيز استفاده شده است. رنگ متن اصلي كاشيهاي دوره هخامنشيان اغلب زرد، سبز و قهوهاي ميباشد و لعاب روي آجرها از گچ و خاك پخته تشكيل شده است.
نمونههاي ديگري از اين نوع كاشيهاي لعابدار مصور به نقش حيوانات خيالي مانند «سيمرغ» و يا «گريفن» داراي شاخ گاو، سر و پاي شير و چنگال پرندگان نيز طي حفاريها به دست آمده است. قطعاتي از قسمتهاي مختلف كاشيكاري متنوع زمان هخامنشيان در حال حاضر در مجموعه موزه لوور و ساير موزههاي معروف جهان قرار دارد.
در دوره اشكانيان صنعت لعابدهي پيشرفت قابل ملاحظهاي كرد، و به خصوص استفاده از لعاب يكرنگ براي پوشش جدار داخلي و سطح خارجي ظروف سفالين معمول گرديد، و همچنين غالباً قشر ضخيمي از لعاب بر روي تابوتهاي دفن اجساد كشيده ميشده است. در اين دوره به تدريج استفاده از لعابهايي به رنگهاي سبز روشن و آبي فيروزهاي رونق پيدا كرد. بنا به اعتقاد عدهاي از محققان، صنعت لعابسازي در زمان اشكانيان در نتيجه ارتباط تجاري و سياسي بين ايران و خاور دور به چين راه يافته، و سفالگران چين در زمان سلسلههان (۲۰۶ق م –۲۲۰ ميلادي) از فنون لعابدهي رايج در ايران براي پوشش ظروف سفالين استفاده ميكردهاند. با وجود توسعه فن لعابدهي به علت ناشناخته ماندن معماري دوره اشكاني در ايران، گمان ميرود در اين دوره هنرمندان استفاده چنداني از لعاب براي پوشش خشت و آجر نكرده و نقاشي ديواري را براي تزيين بناها ترجيح دادهاند. ديوار نگارههاي كاخ آشور و كوه خواجه سيستان يادآور اهميت و رونق نقاشي ديواري در اين دوره است.
طرحهاي تزييني اين دوره از نقشهاي گل و گياه، نخلهاي كوچك، برگهاي شبيه گل «لوتوس» و تزئينات انساني و حيواني است، كه در آرايش دو بناي ياد شده نيز به كار رفته است.
در عصر ساسانيان هنر و صنعت دوره هخامنشيان مانند ساير رشتههاي هنري ادامه پيدا كرد، و ساخت كاشيهاي زمان هخامنشيان با همان شيوه و با لعاب ضخيمتر رايج گرديد.
نمونههاي متعددي از اين نوع كاشيها كه ضخامت لعاب آنها به قطر يك سانتيمتر ميرسد در كاوشهاي فيروزآباد و بيشابور به دست آمده است. در دوره ساسانيان علاوه بر هنر كاشيسازي هنر موازييكسازي نيز متداول گرديد. مخصوصاً پوشش دو ايوان شرقي و غربي بيشابور از موزاييك به رنگهاي گوناگون و تزيينات گل و گياه و نقوشي از اشكال پرندگان و انسان را در بر ميگيرد. كيفيت نقوش موزاييكهاي مكشوفه در بيشابور گوياي ادامه سبك و روش هنري است كه در دوره اسلامي به شيوه معرق در كاشيسازي و كاشيكاري تجلي نموده است. رنگآميزيهاي متناسب، ايجاد هماهنگي و رعايت تناسب از ويژگيهاي كاشيكاريهاي اين دوره ميباشد.
پس از گسترش اسلام، به مرور هنر كاشيكاري يكي از مهمترين عوامل تزئين و پوشش براي استحكام بناهاي گوناگون به ويژه بناهاي مذهبي گرديد. يكي از زيباترين انواع كاشيكاري را در مقدسترين بناي مذهبي يعني قبه الصخره به تاريخ قرن اول هجري ميتوان مشاهده كرد.
از اوايل دوره اسلامي كاشيكاران و كاشيسازان ايراني مانند ديگر هنرمندان ايراني پيشقدم بوده و طبق گفته مورخين اسلامي شيوههاي گوناگون هنر كاشيكاري را با خود تا دورترين نقاط ممالك تسخير شده- يعني اسپانيا- نيز بردهاند.
هنرمندان ايراني از تركيب كاشيهاي با رنگهاي مختلف به شيوه موزاييك، نوع كاشيهاي «معرق» را به وجود آوردند و خشتهاي كاشيهاي ساده و يكرنگ دوره قبل از اسلام را به رنگهاي متنوع آميخته و نوع كاشي «هفت رنگ» را ساختند. همچنين ازتركيب كاشيهاي ساده با تلفيق آجر و گچ، نوع كاشيهاي «معقلي» را پديد آوردند. و به اين ترتيب از قرن پنجم هجري به بعد كمتر بنايي را ميتوان مشاهده كرد كه با يكي از روشهاي سهگانه فوق و يا كاشيهاي گوناگون رنگين تزيين نشده باشد.
کاشي هفت رنگ - قرن هشتم هجري - ايران
کاشي هفت رنگ - قرن دهم هجري - ترکيه
1- تعريف کاشي و سراميک
کلمه کاشي (TILE) از کلمه لاتين TEGULA گرفته شده که مترادف فرانسوي TUILE مي باشد به معناي گل پخته سقف و کلمه انگليسي TILE نيز به معناي پوشش بر روي ساختمان است.
کلمه سراميک (CERAMIC) نيز از ريشه يوناني آن يعني کراموس KERAMOS گرفته شده به معني سفالگري (POTIERY) و چيزي که سوخته شود. در اين رابطه در يونان باستان نيز سراميکهاي قديمي مربوط به 2000 سال قبل از ميلاد مسيح پيدا شده است هر چند کاشيهاي آجرنماي لعابدار در 518 سال قبل از ميلاد مسيح در تخت جمشيد (پرسپوليس) ايران بکار رفته است و در عراق نيز 575 سال قبل از ميلاد و در يونان 880 سال قبل از ميلاد آثار کاشي بنيانگذاري شده است.
2- تاريخچه کاشي و سراميک
اشکال اوليه کاشيهاي سراميکي مربوط به دوران قبل از تاريخ است وقتي که استفاده از رس بعنوان يکي از مصالح ساختماني در چندين تمدن اوليه توسعه يافت. کاشيهاي مدرن اوليه بطور زمخت شکل داده شده بود و استقامت کاشيهاي امروزي را دارا نبودند. مصالح کاشيها از کف رودخانهها استخراج شده در بلوکهاي ساختماني فرم داده شده و در آفتاب خشک ميشدند. کاشيهاي اوليه خام بودهاند ولي حتي در 6000 سال قبل مردم با استفاده از رنگ زدن و کندهکاري ظريف روي کاشيها از آنها براي تزيين استفاده ميکردند.
اينكه اولين بار كاشي به وسيله چه كسي و در چه مملكتي و در چه تاريخي ساخته شد اطلاعي در دست نيست ولي اگر كاشي را يك نوع آجر فرض كنيم كه داراي سطحي شيشهاي بوده و آب در آن نفوذ نميكند در نتيجه ميتوانيم آجر جوش را يك نوع كاشي فرض كرده و در اين صورت ميتوانيم زمان پيدايش كاشي را تقريباً همزمان با پيدايش آتش و آجر بدانيم. بدين صورت كه خاكهاي رس مجاور با اجاق انسانهاي اوليه تبديل به آجر شده و آن قسمت از آجر كه بيشتر در مجاورت آتش بود و حرارت بيشتري ديد به مرحله ذوب شدن رسيده و تبديل به آجرجوش گرديد و در نتيجه اولين قطعات كاشي (آجري كه آب در آن نفوذ نميكند) در اختيار بشر قرار گرفت.
نخستين كاشي به مفهوم امروزي كه به دست بشر ساخته شد و باستان شناسان به آن دسترسي پيدا كردهاند مربوط به مصر است كه قدمت آن را مربوط به ۴۷۰۰ سال قبل از ميلاد ميدانند. در ناحيه بينالنهرين در نزديكي شهر نينوا پايتخت امپراطوري آشور در ساحل شرقي رودخانه دجله در ۷۰۰ سال قبل از ميلاد نيز كاشيسازي رواج داشته است.
مصريهاي باستان، اولين کساني بودند که کشف کردند کاشيهاي رسي پخته شده در کوره محکمتر و در برابر آب مقاومتر هستند. بسياري از تمدنهاي باستان از کاشيهاي مربعي کوچک پخته شده رسي براي تزيين در معماري استفاده ميکردند.
ساختمانهاي شهرهاي قديمي بينالنهرين با سفالينههاي قرمز بدون لعاب و کاشيهاي رنگارنگ نماکاري شده بودند. يونانيان و روميان باستان از سراميک در کف، سقف و حتي لولهکشي درون ساختمانها استفاده ميکردند. چينيها از رس سفيد رنگ به نام کائولين استفاده ميکردند تا بتوانند سراميکي مقاوم و سفيد رنگي به نام چيني (Porcelain) توليد کنند. در اروپاي قرون وسطي از کاشيها در کف کليساها استفاده ميشد. در سراسر قاره اروپا بيزاسنها به بهترين شکل از کاشيهاي کوچک در مقياسهاي کوچک استفاده ميکردند. آنها با استفاده از کاشي و شيشه و سنگ الگوهاي موزاييکي پر مفهوم و زيبايي خلق کردهاند.
سراميکهاي ايراني تحت تاثير کاشيهاي وارد شده از چين بودند اين کاشيها که براي مقاصد تزييني استفاده ميشدند در سراسر آسياي جنوبي، آفريقاي شمالي، اسپانيا و حتي اروپا نيز پخش گرديد. از آنجا که هنر اسلامي از تخيلات انساني سرچشمه ميگرفت و در پيشرفت و توسعه دين اسلام تاثير گذار بود صنعتگران به ارائه کاشيهاي با رنگ روشن و مرصع يا بافت پيچيده روي آوردند.
کاشيهاي لعابي پررنگ در الگوهاي موزاييکهاي بزرگ و تغيير رنگهاي ظريف کنار هم چيده ميشدند. صنعتگران مسلمان از اکسيدهاي فلزي مانند قلع، مس، کبالت، منيزيم و آنتيمون براي لعاب کاشي استفاده ميکردند که لعابي درخشندهتر و محکمتر حاصل مينمود.
در قرن پانزدهم کاشيهاي با لعاب اکسيد فلز در ايتاليا متداول شدند و بتدريج در صنعتگران شمال ايتاليا نفوذ کردند. مراکز تجاري مهم اروپايي به اين موتيفهاي محلي اهميت دادند بطوريکه برخي از اين کاشيها هنوز هم استفاده ميشوند مانند کاشي دلفت (از دلفت هلند) و کاشي ماجوليکا (از مايورکاي اسپانيا).
امروزه اغلب شرکتهاي سازنده تجاري از روش پرس خاک (press dust) استفاده ميکنند. ابتدا مخلوط مواد در شکل مورد نظر پرس شده و سپس لعاب زده ميشود (ممکن است لعاب زده نشود) و سپس در کوره پخت ميشود. برخي از صنعتگران ممکن است با پرس ملات يا با پهن کردن خمير و قطع آن با استفاده از قالب همانند شيرينيپزها کاشيها را با شکل مورد نظر توليد کنند.
روش برش کاشي هر چه باشد نياز به پخته شدن دارد تا سخت شود. خلوص رس، دفعات پختن و دماي کوره عواملي هستند که در تعيين قيمت و کيفيت کاشي تاثير گذارند. دماي کوره از 900 درجه فارنهايت تا 2500 درجه فارنهايت متغير است. هر چه دماي کوره کمتر باشد تخلخل کاشي بيشتر بوده و لعاب نرمتر است. دماي بالاتر کاشي متراکمتر و لعاب محکمتري توليد ميکند.
باستانشناسان در يافتهاند که بشر اوليه در حدود 24000 سال قبل از ميلاد اقدام به ساخت سراميک ميکرده است. اين سراميکها در چکسلواکي يافت شدهاند و به شکل حيوانات و پيکره انسان، تخته صاف و توپ ميباشد. اين سراميکها را از چربي حيوانات به همراه استخوان آنها و خاکستر استخوان و مقداري رس ريزدانه ميساختند و بعد از شکل دادن آن را در دمايي در حدود 500 تا 800 درجه سانتيگراد در کورههاي گنبدي شکل و يا به شکل نعل اسب پخت مينمودند. اما هنوز معلوم نيست اين نوع از سراميکها را به چه علتي ميساختند. اولين ظروف سفالي مورد استفاده در 9000 سال قبل از ميلاد مسيح ساخته ميشد و براي نگهداري غذا و دانههاي خوراکي مورد استفاده قرار ميگرفت. ساخت شيشه نيز تقريباً هم زمان با سفال و در 8000 سال پيش در مصر آغاز شد بطوريکه در پخت سفال به علت حضور اکسيد کلسيم به همراه شن، و سودا در نهايت به سفالهاي لعابدار رنگي منجر شد.
کاشيکاري يکي از روشهاي دلپذير تزئين معماري در تمام سرزمينها عليالخصوص كشورهاي اسلامي است. تحول و توسعه کاشيها از عناصر خارجي کوچک رنگي در نماهاي آجري آغاز و به پوشش کامل بنا در آثار تاريخي قرون هشتم و نهم هجري انجاميد. در سرزمينهاي غرب جهان اسلام که بناها اساساً سنگي بود، کاشيهاي درخشان رنگارنگ بر روي ديوارهاي سنگي خاکستري ساختمانهاي قرن دهم و يازدهم ترکيه، تأثيري کاملاً متفاوت اما همگون و پر احساس ايجاد ميکردند.
تا دو قرن پس از ظهور اسلام در منطقه بينالنهرين شاهدي بر رواج صنعت کاشيکاري نداريم و تنها در اين زمان يعني اواسط قرن سوم هجري، هنر کاشيکاري احيا شده و رونقي مجدد يافت. در حفاريهاي شهر سامرا، پايتخت عباسيان، بين سالهاي 836 تا 883 ميلادي بخشي از يک کاشي چهارگوش چندرنگ لعابدار که طرحي از يک پرنده را در بر داشته به دست آمده است. از جمله کاشيهايي که توسط سفالگران شهر سامرا توليد و به کشور تونس صادر ميشد، ميتوان به تعداد صد و پنجاه کاشي چهارگوش چند رنگ و لعابدار اشاره کرد که هنوز در اطراف بالاترين قسمت محراب مسجد جامع قيروان قابل مشاهدهاند. احتمالا بغداد، بصره و کوفه مراکز توليد محصولات سفالي در دوران عباسي بودهاند. صنعت سفالگري عراق در دهه پاياني قرن سوم هجري رو به افول گذاشت و تقليد از توليدات وابسته به پايتخت در بخشهاي زيادي از امپراتوري اسلامي مانند راقه در سوريه شمالي و نيشابور در شرق ايران ادامه يافت. در همين دوران، يک مرکز مهم ساخت کاشيهاي لعابي در زمان خلفاي فاطمي در فسطاط مصر تأسيس گرديد.
کاشي زرين فام - قرن پنجم هجري – کاشان
کاشيهاي هشتپر ستارهاي و چليپا- قرن هفتم هجري- امامزاده جعفر دامغان
نخستين نشانههاي کاشيکاري بر سطوح معماري، به حدود سال 450 ه.ق باز ميگردد که نمونهاي از آن بر مناره مسجد جامع دمشق به چشم ميخورد. سطح اين مناره با تزئينات هندسي و استفاده از تکنيک آجرکاري پوشش يافته، ولي محدوده کتيبهاي آن با استفاده از کاشيهاي فيروزهاي لعابدار تزئين گرديده است.
شبستان گنبددار مسجد جامع قزوين (509 ه.ق) شامل حاشيهاي تزئيني از کاشيهاي فيروزهاي رنگ کوچک ميباشد و از نخستين موارد شناخته شدهاي است که استفاده از کاشي در تزئينات داخلي بنا را در ايران اسلامي به نمايش ميگذارد. در قرن ششم هجري، کاشيهايي با لعابهاي فيروزهاي و لاجوردي با محبوبيتي روزافزون رو به رو گرديده و به صورت گسترده در کنار آجرهاي بدون لعاب به کار گرفته شدند.
تا اوايل قرن هفتم هجري، ماده مورد استفاده براي ساخت کاشيها گل بود اما در قرن هشتم هجري، يک ماده دستساز که به عنوان خمير سنگ يا خمير چيني مشهور است، معمول گرديد و در مصر و سوريه و ايران مورد استفاده قرار گرفت.
در دوره حکومت سلجوقيان و در دورهاي پيش از آغاز قرن هفتم هجري، توليد کاشي توسعه خيره کنندهاي يافت. مرکز اصلي توليد، شهر کاشان بود. تعداد بسيار زيادي از گونههاي مختلف کاشي چه از نظر فرم و چه از نظر تکنيک ساخت، در اين شهر توليد ميشد. اشکالي همچون ستارههاي هشتگوش و ششگوش، چليپا و ششضلعي براي شکيل نمودن ازارههاي درون ساختمانها با يکديگر ترکيب ميشدند. از کاشيهاي لوحه مانند در فرمهاي مربع يا مستطيل شکل و به صورت حاشيه و کتيبه در قسمت بالايي قاب ازارهها استفاده ميشد. قالبريزي برخي از کاشيها به صورت برجسته انجام ميشد در حالي که برخي ديگر مسطح بوده و تنها با رنگ تزئين ميشدند. در اين دوران از سه تکنيک لعاب تکرنگ، رنگآميزي مينائي بر روي لعاب و رنگآميزي زرينفام بر روي لعاب استفاده ميشد.
تکنيک استفاده از لعاب تکرنگ، ادامه کاربرد سنتهاي پيشين بود اما در دوران حکومت سلجوقيان، بر گستره لعابهاي رنگ شده، رنگهاي کرم، آبي فيروزهاي و آبي لاجوردي و کبالتي نيز افزوده گشت.
ابوالقاسم عبدالله بن محمد بن علي بن ابي طاهر، مورخ دربار ايلخانيان و يکي از نوادگان خانواده مشهور سفالگر اهل کاشان به نام ابوطاهر، توضيحاتي را در خصوص برخي روشهاي توليد کاشي، نگاشته است. وي واژه هفت رنگ را به تکنيک رنگآميزي با مينا بر روي لعاب اطلاق کرد. اين تکنيک در دوره بسيار کوتاهي بين اواسط قرن ششم تا اوايل قرن هفتم هجري از رواجي بسيار چشمگير برخوردار بود.
لعاب زرينفام که ابوالقاسم آن را دو آتشه ميخواند، رايجترين و معروفترين تکنيک در تزئينات کاشي بود. اين تکنيک ابتدا در قرن دوم هجري در مصر براي تزئين شيشه مورد استفاده قرار ميگرفت. مراحل کار به اين شرح بوده که پس از به کارگيري لعاب سفيد بر روي بدنه کاشي و پخت آن، کاشي با رنگدانههاي حاوي مس و نقره رنگآميزي ميشده و مجدداً در کوره حرارت ميديده و در نهايت به صورت شيء درخشان فلز گونهاي در ميآمده است. با توجه به مطالعات پيکرهشناسي که بر روي نخستين کاشيهاي معروف به زرينفام انجام گرفته و نيز از آنجايي که در اين نوع از کاشيها بيشتر طرحهاي پيکرهاي استفاده ميشده تا الگوهاي گياهي، ميتوان گفت اين نوع از کاشيها به ساختمانهاي غيرمذهبي تعلق داشتهاند.
ويراني حاصل از تهاجم اقوام مغول در اواسط قرن هفتم هجري، تنها مدت کوتاهي بر روند توليد کاشي تأثير گذاشت و در واقع هيچ نوع کاشي از حدود سالهاي 654-642 ه.ق بر جاي نمانده است. پس از اين سالها، حکام ايلخاني اقدام به ايجاد بناهاي يادبود کرده و به مرمت نمونههاي پيشين پرداختند. نتيجه چنين اقداماتي، احياي صنعت کاشيسازي بود. در اين دوران، تکنيک مينايي از بين رفت و گونه ديگري از تزئين سفال که بعدها عنوان لاجوردينه را به خود گرفت، جانشين آن شد. در اين تکنيک، قطعات قالبريزي شده با رنگهاي سفيد، لاجوردي و در موارد نادري فيروزهاي، لعاب داده ميشدند و پس از اضافه شدن رنگهاي قرمز، سياه يا قهوهاي بر روي لعاب، براي بار دوم در کوره قرار داده ميشدند.
در اوايل دوره ايلخاني، تکنيک زرينفام بر روي لعاب بدون هيچ رنگ افزودهاي به کار برده ميشد، لکن در ربع پاياني قرن هفتم، رنگهاي لاجوردي و فيروزهاي به ميزان اندکي مورد استفاده قرار گرفتند. با نزديک شدن به قرن هشتم هجري، آبي لاجوردي از رواج و محبوبيت بيشتري برخوردار شد و سرانجام تکنيک نقاشي زير لعاب با استفاده از رنگهاي آبي لاجوردي و اندک مايهاي از رنگهاي قرمز و سياه، جايگزين نقاشي زرين فام شد که کاشيهاي توليد شده با چنين تکنيکي معمولا با نام کاشيهاي سلطانآباد شناخته ميشوند. اين تکنيک تا اواسط قرن هشتم مورد استفاده قرار ميگرفت و پس از آن منسوخ شد.
اين تکنيک براي نخستين بار در آغاز قرن هفتم هجري در آناتولي اقتباس شده و يک قرن بعد در ايران و آسياي مرکزي پديدار شده است. اين نوع از کاشيها براي ايجاد طرحي پيچيده در کنار يکديگر چيده ميشده و از آنها براي تزئين محرابها استفاده ميشد. شيوه کار به اين صورت بوده است که سفالهاي لعاب داده شده را بر مبناي طرح اصلي ميبريدند و سپس با در کنار هم قرار دادن آنها، طرح اصلي را ميساختند. در دوره ايلخانيان براي نخستين بار اين تکنيک مورد استفاده قرار گرفت؛ مانند آنچه که در مقبره امامزاده جعفر اصفهان (726 ه.ق) به چشم ميخورد؛ اما کاربرد وسيع آن در دوره مياني قرن نهم هجري رواج پيدا کرد. طيف وسيع و پيشرفتهاي از کاشيهاي معرق بر روي تعدادي از بناهاي مهم يادبود اين دوران ديده ميشوند که به عنوان نمونه ميتوان به مسجد گوهرشاد در مشهد، مدرسه آلغ بيک در سمرقند و مدرسه خرگرد اشاره کرد.
با توجه به وقتگير بودن نصب کاشيهاي معرق، در اواخر قرن نهم هجري تکنيک ارزانتر و سريعتري با نام هفترنگ، جايگزين آن شد. اين تکنيک، ترکيب رنگهاي مختلف و متعددي را بر روي کاشي ممکن ساخته بود. همچنين در چنين شيوهاي، رنگها مجزا بوده و درون مرزهاي يکديگر نفوذ نميکردند، زيرا توسط خطوط رنگيني مرکب از منگنز و روغن دنبه از يکديگر جدا ميشدند. در بسياري از بناهاي تيموريان شاهد رواج مجدد کاشيکاري به شيوه هفترنگ هستيم که به عنوان نمونه ميتوان از مدرسه غياثيه خردگرد که در سال 846 ه.ق تکميل شده ياد کرد.
مساجد و مدارس صفويه به طور کلي با پوششي از کاشيها در درون و بيرون بنا تزئين شدهاند. در حاليکه کاربرد کاشيهاي معرق تداوم مييافت، شاهعباس که براي ديدن بناهاي مذهبي کامل نشدهاش بيتاب بود، استفاده بيشتر از تکنيک سريع کاشي هفترنگ را تقويت کرد.
کاشي معرق- پنجره مشبک کاري مسجد شيخ لطفالله اصفهان
در عصر صفويه، کاشي هفترنگ در قصرهاي اصفهان به نحوي گسترده مورد استفاده قرار گرفت و نصب کاشيهاي چهارگوش درون قابهاي بزرگ، منظرههايي بديع همراه با عناصر پيکرهاي و شخصيتهاي مختلف، به وجود آورد.
در قرن دوازدهم هجري، با روي کار آمدن زنديه عمارتسازي در اندازههاي جاهطلبانه به ويژه در شيراز، پايتخت زنديان، از سر گرفته شد و به همين دليل، جنبش جديدي در صنعت کاشيسازي پديد آمد. در اين عصر، تصاوير کاشيها با نوعي رنگ جديد صورتي که در دوران حکمراني قاجار نيز استفاده ميشده، نقاشي ميشدند.
صنعت کاشيسازي اسلامي در دورههايي از پورسلين تأثير پذيرفته است. حاصل اين تأثيرات، ساخت کاشيهايي با لعاب سفيد و طرحهاي آبي است. اقتباس هنرمندان اسلامي از چينيهاي آبي- سفيد قابل ملاحظه است. در اواسط قرن نهم هجري، نقشمايههاي چيني کاملا در نقشمايههاي دوران اسلامي جذب شده و حاصل آن، پديدار شدن يک سبک اسلامي- چيني دو رگه، دلپذير و قابل قبول بود.
هنر کاشيکاري ترکيه تا حد زيادي تحت تأثير سنتهاي ايراني قرار داشت. در قرن نهم هجري
(تا سال 875 ه.ق) هنرمندان تبريزي با انگيزه اشتغال به فعاليت در ترکيه ميپرداختند. در قرن دهم هجري، ايزنيک مرکز توليد ظروف سفالي و کاشي در ترکيه محسوب ميشد. يک رنگ قرمز درخشان جديد و يک دوغاب غنيشده از آهن به صورت ضخيم غيرقابل نفوذ به زير لعاب، به کار گرفته ميشده که از ويژگيهاي کاشي ايزنيک به شمار ميآمد. يک سبک برگدار زيبا با طراحيهاي واقعي از گلهاي لاله، سنبل و ميخک نيز بر روي کاشيها، منسوجات، جلدسازي و ساير هنرهاي ترکيه قرن دهم مورد استفاده قرار گرفتند. اما پس از قرن يازدهم هجري، کيفيت کاشي ايزنيکي رو به افول گذاشت و از اين دوران به بعد، ساخت کاشي در شهر کوتاهايا در مرز فلات آناتولي ادامه يافت.
ساخت کاشي در سوريه نيز صورت ميگرفته است. سفالگران دمشقي در قرن نهم هجري کاشيهاي سفيد- آبي توليد ميکردند اما يک قرن بعد طرح کاشيهاي سوريهاي بازتاب کاشيهاي ايزنيک بود. کاشيهاي سوريه در رنگهاي سبز روشن، فيروزهاي و ارغواني تيره خاصي در زير لعاب نقاشي شدهاند. بهترين دوره براي کاشيسازان دمشق، قرن دهم هجري است. پس از آن، گرچه توليد کاشي تا قرن سيزدهم ادامه يافت اما کيفيت آن کاهش يافت و طرحهاي کاشيهاي سوريه يک دست شد.
3- تاريخچه کاشي در ايران
در بازار كار ايران كاشي به قطعه سنگ مصنوعي گفته ميشود كه طول و عرض آن مختلف بوده و ضخامت آن چند ميليمتر و يك روي آن داراي سطحي شيشهاي بوده و كاملا صاف و صيقلي است، به همين علت به راحتي قابل تميز كردن است و اغلب در محلهايي از ساختمان مورد استفاده قرار ميگيرد كه امكان رشد ميكروب بيشتر بوده و در نتيجه احتياج به نظافت بيشتر دارد؛ مانند حمامها، توالتها، آشپزخانهها و آبريزگاههاي عمومي و غيره.
صنعت كاشيسازي در ايران سابقه طولاني دارد، حتي در دوران قبل از اسلام و حتي قبل از ميلاد نيز در ايران رواج داشته، به طوري كه نمونههايي از صنعت كاشيكاري ايران در شوش كه مربوط به كاخ هخامنشيان است پيدا شده كه قدمت آن مربوط به ۴۰۰ سال قبل از ميلاد است كه به وسيله باستانشناسان فرانسوي به فرانسه برده شد و اكنون در موزههاي فرانسه موجود است. صنعت كاشيسازي بعد از اسلا م نيز در ايران رواج داشت و كم و بيش راه ترقي خود را طي ميكرد و در دوران صفويه اين هنر به اوج ترقي خود رسيد به طوري كه هنوز هم كاشيكاريهايي كه در زمان شاه عباس در اصفهان انجام شده از لحاظ زيبايي و ثبات رنگ بينظير است. نمونه اين كاشيكاري در مسجد شيخ لطفاله در اصفهان موجود است و زيباترين معرقكاري دنيا است ولي اين صنعت بعد از آن تاريخ رفته رفته سير نزولي طي كرد، مخصوصاً در دوران قاجاريه و همينطور تا حدود سالهاي ۱۳۳۰ صنعت كاشيسازي به كلي در ايران از بين رفت و كاشيهاي ما منحصر شد به قطعه آجري لعابدار نامرغوب كه ضخامت آن در حدود ۱۲ تا ۱۵ ميليمتر و داراي ابعادي ناگونيا بود كه در اثر كوچكترين حرارت لعاب روي آن ترك خورده و منظرهاي ناخوشايند داشت. از اين سال به بعد رفته رفته صنعتگران ايراني به فكر احياي اين صنعت ديرينه افتادند و تا سال ۱۳۴۲ اين صنعت با تشكيل اتحاديههاي كاشيسازي رو به ترقي رفت و در اين موقع ضخامت كاشيهاي ساخت ايران در حدود ۷ ميليمتر و ابعاد آن قدري گونياتر و محصولي به مراتب تميزتر و قابل استفادهتر از سابق به بازار عرضه شد و رفته رفته ميرفت تا اين صنعت در ايران پا گرفته و به عظمت دوران قبل نزديك شود ولي در همين موقع چند كارخانه تمام اتوماتيك خارجي كه محصولي بهتر و تميزتر و همچنين در ابتدا ارزانتر از محصولات قبلي ايراني داشتند به بازار كاشي ايران وارد شدند، در آن زمان صنعتگران ما از لحاظ اقتصادي ياراي مقاومت در مقابل اين كارخانهها را نداشته و به طور كلي از بين رفتند و صنعت كاشي ما منحصر به محصولات اين كارخانهها كه مواد اوليه و ماشينآلات آن بطور كامل از خارج به ايران وارد شده بود، گرديد.
به طور كلي توليد و رشد صنعت سراميك ايران را ميتوان به چهار دوره كاملا مجزا تقسيمبندي كرد.
• دوره اول از سال 1338 تا سال 1357:
سياستگذاريهاي صنعتي قبل از انقلاب در قالب برنامههاي 5 ساله توسعه و به موازات آن ايجاد زيرساختهاي لازم در ابتداي دهه 30 به گونهاي شكل گرفت كه سرمايههاي حاصل از بخش تجاري كشور به مسير ايجاد واحدهاي كوچك و بزرگ صنعتي و توليد هدايت شود. در بخش صنعت كاشي و سراميك ايران نيز مشاهده ميشود كه موسسان و سرمايهگذاراني كه براي اولين بار اقدام به احداث كارخانه كاشي نمودهاند داراي پايگاه بازاري بوده و طبيعتا سرمايه حاصله نيز منشاء تجاري داشته است. سرمايهگذاري و احداث واحدهاي اوليه كاشي و سراميك براساس شرايط و امكانات ذيل صورت گرفت.
• دوره دوم از سال 58 تا 1368: مزيت نسبي مستتر در بسياري از پارامترهاي توليد مانند مواد اوليه، انرژي، نيروي كار و غيره. تحولات اجتماعي و تغييرات الگوي توليد و مصرف در صنعت ساختمان و گرايش به استفاده از مصالح برتر در سالهاي پاياني دهه 40 و شروع دهه 50 خصوصاً در اقلامي مانند كاشي و سراميك نيز تغيير يافت و گرايش به مصرف كالاي لوكس خارجي پيدا كرد. به همين دليل علاوه بر توليد داخلي، سالانه يك تا 1/5 ميليون مترمربع كاشي از كشورهاي ايتاليا و اسپانيا وارد كشور ميگرديد اما شرايط توليد داخلي و بازار رقابتي به گونهاي تنظيم شده بود كه اين ميزان واردات نه تنها هيچگونه اثر سوء بر توليد داخلي نداشت، بلكه به لحاظ كيفيت و تنوع طرحهاي كاشي وارداتي، زمينه براي ارتقاي سطح كيفي محصولات داخلي نيز فراهم ميشد.
با پشت سر گذاشتن التهابات ناشي از انقلاب و تثبيت نظام جديد سياستگذاريهاي صنعتي كشور براساس رويكرد خودكفايي در توليد به جاي واردات شكل گرفت. تاثير اين سياستگذاري در صنعت كاشي كشور در احداث واحدهاي جديد و توسعه كارخانههاي احداث شده قبل از انقلاب نمايان شد. در سال 1365 با نظارت وزارت صنايع با خريد انبوه براي تعداد ده واحد توليد كاشي شامل چهار واحد كاشي كف هر يك با ظرفيت اوليه 750 هزار مترمربع و 6 واحد كاشي ديوار هر يك با ظرفيت اوليه 5/1 ميليون مترمربع گشايش اعتبار شد. ماشينآلات كارخانههاي مذكور از سال 66 تدريجاً وارد كشور گرديد و اولين واحد در سال 1372 و بقيه آنها تدريجاً تا سال 1375 به بهرهبرداري رسيدند. در اين زمان مجموع ظرفيت توليد كاشي و سراميك ايران به حدود 20 ميليون متر مربع رسيد. اين موضوع نشاندهنده عزم راسخ سياستگذاران صنعتي كشور و مسوولان به تحقق رويكرد خودكفايي و توليد جايگزين واردات بوده است. در ادامه به دليل محدوديتهاي ارزي و همچنين ارتقاء كيفيت توليدات كاشي و سراميك كشور به سطح مطلوب، كه همانا تامين نسبي نيازهاي داخلي بود، محدوديتهاي تعرفهاي برقرار و ورود كاشي و سراميك عملاً متوقف شد.
• دوره سوم از سال 68 تا 79:
در اين دوره به دليل پايان يافتن جنگ و تثبيت شرايط داخلي و رونق گرفتن صنايع خصوصاً ساختماني و نياز روزافزون به مصالح ساختماني از جمله كاشي و سراميك، روند سرمايهگذاري و رشد صنعت كاشي و سراميك با شتاب بيشتري ادامه يافت و با ورود تدريجي محصولات واحدهاي جديد الاحداث به بازار داخلي و تامين كامل نيازهاي بازار، بخشي از آن نيز روانه بازارهاي بينالمللي شد. متوسط رشد سالانه از سال 58 تا پايان 79
(به مدت 20 سال) حدوداً معادل 2/8 درصد ميباشد كه اين درصد رشد دقيقا براساس پارامترهايي مانند رشد جمعيت و رشد اقتصادي كشور بوده است.
• دوره چهارم از ابتداي سال 1380 تا کنون:
همانگونه كه قبلا ذكر شد رشد صنعت كاشي و سراميك ايران طي سه دوره اول (1379 -1338) رشد متوازن و منطبق بر نياز بازار داخلي و توان صادراتي اين صنعت بوده است. با تصويب برنامه سوم توسعه اقتصادي، اجتماعي كشور و ايجاد تسهيلات براي سرمايهگذاري و تشكيل صندوق ارزي، هجوم سرمايهگذاران براي احداث واحدهاي جديد با صدور سهل و آسان موافقت اصولي و پرداخت تسهيلات توسط شبكه بانكي كشور آغاز شد. به طوري كه ظرف مدت دو سال بيش از 500 ميليون متر مربع موافقت اصولي صادر گرديد كه بيش از 220 ميليون آن وارد فاز اجرايي گرديد. توليد و مصرف از نيمه دوم سال 1381 توازن بين مصرف و توليد به هم خورده و آثار مازاد توليد در بازارهاي داخلي به صورت نابسامانيهايي در شبكه توليد و توزيع نظير افزايش كميسيون عاملين فروش، افزايش زمان دريافت وجه كالا، عرضه كاشي و سراميك درجه 1 و 2 به قيمت كالاهاي با درجه پايينتر، حذف درجه 1 و 2 از ليست قيمتها و موارد ديگر نمايان شد. با گذشت زمان و افزايش سريع توليدات و رسوب بخشي از توليدات در سطح بازار و كارخانهها و افزايش نابسامانيها مرحله ورود به بحران از نيمه دوم سال 1382 آغاز گرديد